نگاه میکنم به زندگی.حتی درست نمیتونم به زندگی نگاه کنم.همه سال های عمرم اینجا نوشتم.همیسه فکر کردم روزهای خوب روزهای بعدی هستن.همیشه شادی نداشتم همیشه هیچی نداشتم به این امید ادامه دادم که یه روزی داشته باشمشون.حالا همون امید کوچولو هم ندارم.فقط نگاه میکنم سال ها گذشت من همچنان در همه چیز در مضیقه ام.در واقع هر چی گذشت در همه بعد های زندگیم رنج پیش اومد.نگو اون روز ها با امید کوچک زندگی بهتر بوده.