میدونی همش فکرمیکنم زندگی پاره از حلقم سرازیر میشه و فرار کنه.
میتونی با یه آهنگ چینی گریه کنی وقتی نمیدونی چی میخونه یه روزی مثل اینکه کنترل چیزی دستت نیست. یه روز مثل این که بعد همه رنج های زندگیت تو خاورمیانه اخبار جنگ میخونی....
نمیدونی چی میخونه اما میدونی داره احوالتو منعکس میکنه.
سردمه. خیلی سردمه.
دولینگو هی زجه میکنه.
میخوام قسمت ده محبوس زیبایی بببینم به عشق ابدی ترجبحش میدم.
این ساعت دلم قهوه سرد میخواد.
نه بستنی و برونی.
حاجی دیگه عشق ابدیو نقد نمیکنم. حالم داره بهم میخوره.
جبهه گیری های رفتاری طناز خیلی حالمو بهم میزنه. همش داره به ترانه حسودی میکنه نمیگم ترانه خوبه ولی هر اتفاق بی ربطیو بهش میچسبونه.
همچنان کاش علی کم صحبت باشه.
الان که نگار سینگله یکم از اون صحبت کردن های خودنمایی طورش کم شده.
زهرا رو نمیفهمم هنوز.
میلاد منو یاد اکسی که پست قبلی گفتم میندازه ساکت مرموز و احتمالا عوضی.
پیکسی هم نمیفهمم چرا امشب درگیر شد.
ولی من یادمه روزی که پیکسی اومد نگار وفرشاد باهم دراما داشتن حتی موقع معارفه هم نگار ایگنورش کرد و انگار سر اون داستانا باهاش تنش داشت.
خوبه که ماهرخ جدا شد.
من حس میکنم امیرحسین از ماهرخ خوشش میاد.
شاهین موذیه و از اینکه طناز مطیعش هست بدم میاد.
از اینکه ترانه گفت من همه چی دارم خوشم اومد چون اونا از کلمه هیچی نداری استفاده کردن و حقشون بود فشار بخورن.
سیاوش داروغه هست.
میبینید ما مخاطبها نظرمون کلی عوض شده فکر میکردیم وای سیاوش وای میلاد.
چیزی که راجب مردای این داستان فهمیدم مثلا ممکنه همشون عاشق نگار باشنا ولی اگه بدونن ضایع و قهوه ای میشن جلو نمیرن و میشینن تو حاشیه امن آدمی مثل طناز.
اینا رو بیخیال مرررت ورژن ترکیه خیلی خوشگله مرت باید اسمتو رو میگذاشتن مرد.
عاخه چطور میتونی انقدر خوب باشی؟؟؟؟؟
بزرگترین اشتباه زندگیم که وقتی یادم میاد از خودم حالم بهم میخوره حتی بعد این همه سال اگه یه درصد اینجا رو میخونی دیگه نخون چون من دوست ندارم یه مادر فلان مطالبمو دنبال کنه.
بخدا خودش میدونه کیو میگم بقیه به خودشون نگیرن.
خیلی باید Jنده.پررو باشی...
حالا من لر نیستم ولی چرا علی این حرفو زد من بدم اومد گفت فرشاد لره و از بلوند و چشم روشن خوشش میاد. ماها که بچه تهران و کرج هستیم مدل دیگه خوشمون میاد.
واقعا چی میتونه بگه لوکیشن محل تولد ثابت میکنه سلیقه تو چیه؟
نکته بعدی من حس کردم نگار مدام خودشو داره پرزنت میکنه به دکتر یه جورایی و حتی پشتشم کرده بود به زهرا.
گاهی زهرا چیزی میپرسه نگار داره با یه مرد صحبت میکنه جواب نمیده.
نکته بعدی؟؟؟
علی خیلی صحبت میکنه.
شاهین اصلا فازی به ترانه نداشت چرا الکی اذیتش میکنه.
مهبد خیلی به کلمه دوست پسر نزدیک تره از همه شون درحالیکه من اصلا کمستری بین شاهین و طناز دوست ندارم وایب اول دوستی بهم نمیده دقیقا همینم راجب سودا و امیرحسین.
واقعاً تحمل کردن علی سخته امروز قسمت بیست یک یا دو مدام حرفاشو زدم جلو. خیلی صحبت میکنه خیلی.
نکته بعدی وای اونجا که طناز ولو شد پشت شاهین و شاهین بهش گفت زشته بشین بقیه دارن حرف میزنن اروم و نصیحت طور اما مطیع بودنش شایدم مدل مطیع بودنش حالمو بهممیرنه.حتی ناراحت رفت جدا نشست آخرم شاهین دلجویی نیومد وباز خودش چسبید.
کاری ندارم به اخلاق و رفتار و جالب نبودن نگار نو روابط و هرچی اما بنظرم طناز و نگار دو قطب مخالفت.
نگار اونیه که میرینه راحت به سیاوش قسمت دوم که چرا میگی ما عقب افتادیم که میرینه به فرشاد حالا جدا از رفتارهای بدی که با فرشاد داشت.
طناز اونیه که هیچی نمیگه.
حتی اونجا که شاهین گفت نگاه شیطون من برا نگاره فقط میخوام برنامه جالب ش و اذیت میکنم حرص میخوره خندم میگیره طناز شبیه اینا که سرشون شیره مالیدن میخنده.
امیرحسین تو رو به سودا میگفت اینجوری نکن اونجوری بکن اما شاهین قشنگ با دقت زیاد نگاه کنید بارها داره به طناز میگه بلند نگو فلان نکن.عملا زیر سلطه گری پنهان شده.
سیاوش واقعا نمیفهمم عاشق نگاری؟ترانه؟طناز؟
من حسمیکنم سیاوش چون آدما کامل باهاش نموندن و نصفه نصفه کنارش بودم میگه تایپم اینجا نیست اگه بارون بیا قایق نگار هم میشه.
میلاد اونقدر که حرف نمیزنه فارغ از حاشیه های جدیدش دلخواه نیست.
خوبه که حس میکنم ماهرخ یکم از میلاد فاصله گرفت انگار خودش شد بازم.
علی خیلی حرف نمیزنه و از رفتارش با ترانه بدم میاد از اینکه تلاش میکنه ازچشم مهبد بیندازه.
من جدا هرچی جلو میرویم از ترانه بیشتر خوشم میاد از تایم آشناییش با مهبد خیلی خوشم اومد انگار به دوران تینیجری برگشتم.
بنظرم ترانه با تمام حاشیه هاش بازم خوبه.
سودا و امیر هیچی.
زهرا آها این از همه مهمتره من فکر میکنم اپل نگار اومده برا این برنامه و بعد زهرا رو آورده بهرحال اومدن زهرا ربطی به نگار داره بنظرم.
چون حتی حسمیکنم اگه زهرا پارتنرم داشته باشه با نگار رودربایستی داره و حتی سر فرشاد هم گفت من اصلا نمیتونم به فرشاد فکرکنم.
حالا خیلیا میگن نگار زن آفرودیت هست.
من خودم هربار آزمون دادم بخش بزرگی از نتیجهم آفرودیت بوده اما خب من خودمو آفرودیت میدونم اما کم و تو مسائل عاشقانه زیاد خودمو مصداق نمیدونم چون نمیدونم اون بخش دیگم کدوم الهه باستانی باشه.
ولی به بار جایی خوندم آفرودیت اونی نیست که شما فکر میکنید. آفرودیت واقعا اینجوریه که میره فرسچاززیر پای طرف میکشه. خیلی اغواگره اونجوری که تو دنیای عادی تعریفش دشواره.
حالا طبق اطلاعات خودم آفرودیت زنیه که مردهای همه الهه های دیگه دنبالشن و ابن مصداق نگار هست.
بنظرتون نگار آفرودیت قوی تریه یا دختر نقش اول برباد رفته ؟!
حالا نکته دیگه که برام جالبه ابن بود که نگار از تماس فیزیکی درحد بقیه دخترا و معمولی امتناع میکرد پورت دارم بدونم آیا روح افرودیتش بهش تلنگری نمیزد با صرفاً جلوی دوربین اینطور بود؟؟؟؟
دوروزه با تهوع عجیبی دست و پنجه نرم میکنم. حالم خوب نیست نمیدونم وی اینجوریم کرده شاید شیرینی خرابی که سرکار خوردم؟!
امروزم به پیتزا خراب خوردم و توی اسنپ با برگشت بوی بنزین تا جهنم رفتم و برگشتم.
خانوم م پیام داده چندبار برای بیرون رفتن. من اینجوریم که یکی میگه فلان روز نمیام دیگه زیاد پیله نمیکنم اما م قبلا مثل من بود الان نه دیگه. برای همین این هفته احتمالا میبینمش اما خب هنوز یادمه سر عمل بینیم بارها منو پیچوند.
خلاصه خرابم. نگاه میکنم به چیزایی که واقعا درست نمیشن و موقتی خوب میشه و باز از پا درم میاره.
دلم یه مامان بابلی خوب میخواد.
امروز یه گریه خیلی خیلی کوچولو دیدم. برای شیر خریدیم. انگار مریض بود. یه خانومه رد شد گفت فکر کنم مریضه برای همین ولشکرذن دهنش شکل سوخته بوده اما خانومه گفت این یه مریضیه.
یکم از شیر خورد حتی نمیدونست میتونه بخوره بعد رفت سمت کوچه و یه خانومه داشت دنده عقب می اومد خونمون داد زدیم خانومه نیاد عقب اما گربه کدام بیشتر بیشتر میرفت تو دل ماشین.
آخر این خانوم اولی کشوندش اینطرف. قشنگ تا نزدیک لاستیک رفت.
آخر همه رفتن.
ولی من فکر کردم اون گربه میخواست خودشوبکشه.
شاید چون این حسو بلدم.
درنهایت من فکر نمیکردم اولین حذفی فرشاد باشه.
مثلا فکر کردم کسی که کمترین تو رابطه رفت داره حذف بشه. راستش زیاد از شخصیت فرشاد و بیانش خوشم نمی اومد اونم در مقابل سیاوش که رک و رو طور بود ولی خب چون فرشاد دیرتر اومد یا فکر میکردم آدمایی با کمترین اکت حذف بشن ولی خب بین این دوتا معلومه که باید فرشاد حذف میشد.
اینم در نظر بگیرید که با فرض اینکه میدونیم سناریو هست...
خب مگه تو بازی همه نظرشون حذف علی نبود یا علی کاندید حذف نبود.
بهرحال تازه بالا پایین ها شروع میشه و ممکنه برای رصد و جذب بالا اون شخصی که فکرشو نمیکنید با اونی بره که اصلا یعنی این واضحه وگرنه مخاطب کنسل میکنه.
از طرفی من فکرمیکنم فرساد عملا جلو دوربین گفت من نمیخوام جلو دوربین بد باشم و بد برخورد کنم و فلان.
ولی در هر صورت نگار وقت فرشاد گرفت. فکر هم میکنم فرشاد سر اوانس اهر که دید با دکتر آشنا میشه بخشیدش تا هنوز کاپل داشته باشه.
من دوست نداشتم سیاوش حذف بشه فقط نمیدونم چرا جذب نگار میشه. سیاوش تو ذهن من اون بچه کوچولوییه که تو جمع بزرگا حرف گنده و خوب می نه و میرینه به طرف.
خلاصه که جنگ تازه داره شروع میشه.
دوم اینکه فکر نمیکردم امیرحسین اینهمه گریه کنه.
شما بیا بعنوان مخاطب قسمت امشبو بببین.
چرا انقدر حوصله مخاطب سر میبرید. وای صحبت طولانی طنازو علی ده دقیقه تمام اول برنامه. بعد چه جالب که ماهرخ چند وقت مثل سایه بود حالا یوهو ناراحت شده گریه کرده جالب نیست هر کدوم مدتی تو حاشیه امن هستن و میپرن بیرون.
چون این اتفاق بین میلاد و ماهرخ افتاد متعجب شدم. ببین منظورم سناریو کامل نیست ها مثلا اینجوری که عاقا شما دستتون بازه برنامه رو جالب کنید.
بهرحال امشب خیلی قسمت خسته کننده ای بود صحبت های طولانی و احمقانه.
مثلا من به وضوح میبینم که سیاوش اصلا مودیبا نگار نداره اما این سبیل زدنه داستان نمایشی پشتشه و با شخصیتی که از سیاوش شناختیم رک و رو و طعنه زن از نوع خوبش نمیتونم قمر کنم یوهو بعد بیست قسمت عاشق نگار شده.
ورود مهمون جدید نقطه عطف بود.
با همه دست داد و سلام علیک کرد همه رو میشناخت به نوعی ماهرخ و پریسا و علی.
شمای برنامه ساز درسته قسمت اولی اما بهتر نبود تنوع میدادی دوتا دیجی دوتا بازیگر دوتا چیز.
واقعا من از اینکه همو میشناسن خوشم نمیاد این باعث میشه انتخاب ها محدود بشه.
خلاصه که اینجوری.